داستان خر خانه زاد
داستان خر خانهزاد
در دیاری که همیشه بر دوشِ سیاستِ جدید، نظامهای مختلف و دربارهای مختلف سوار بود، خر خانهزادی به نام خر خان زندگی میکرد. خر خان، خر بسیار سختکوشی بود، اما هیچگاه از دایرهٔ کار خود بیرون نمیآمد. وظیفهاش همیشه حمل بار و انتقال کالا بود. در هر دورهای که حکومتی سرکار میآمد، خر خان هم خود را با شرایط جدید سازگار میکرد، اما همیشه همان خر خانهزاد باقی میماند.
هر زمان که حکومتی جدید بر تخت مینشست، خر خان به دقت نگاه میکرد که چه تغییراتی در دربار و حکومت پدید میآید. اگر دربار تازه به دنبال قدرتی جدید بود، خر خان هم با تعویض پالان خود و پذیرش کارهایی جدید، خود را مطابق با تغییرات سوق میداد.
در دوران سلطنت شاهزادهای که دل به تجملات و دستورات شاهانه داشت، خر خان بلافاصله پالان زرق و برقدار جدیدی میپوشید و در باربریهای پادشاهی حضور مییافت. اما هرگز هیچگاه این تغییرات، هیچ معنای بنیادی برای خر خان نداشت. او فقط همان خر سادهای بود که همیشه بارهای سنگین را بر دوش میبرد و در عین حال در برابر تمامی صاحبان قدرت فروتن و بیصدا بود.
اما در دوران دیگر، وقتی که حکومتهای جدید سرکار آمدند و به نوعی تغییراتی در نظام اجتماعی رخ داد، خر خان دوباره همان کارهای خود را تکرار میکرد، تنها این بار با پالانی جدیدتر و بر حسب شرایط روز.
و این چنین بود که خر خان همیشه در جستجوی موقعیت اجتماعی بهتر و ظاهری متفاوت میگشت، اما هیچگاه از آنچه که بود بیرون نمیآمد. چون در دلِ این تغییراتِ بیرونی، هیچ تغییری در ذات او رخ نمیداد.
#بهنام_محترمی#