دفتر شعر تن عاشق
دفتر تن عاشق شرح حال جسم و روح عاشق باشد؛ جایی که تن نه فقط کالبدی زمینیست، بلکه عرصهایست برای حس، درد، شعف، و آتش عشق. تنِ عاشق میسوزد و در عین حال میدرخشد، رنج میبرد و به سوی معشوق پرواز میکند.(بهنام محترمی)
دفتر شعر: تن عاشق
ساختار دفتر:
۱.کالبد آتشین تولد آتش عشق در تن۲زخمهای عاشق دردهای تن در مسیر عشق۳نفسهای سوخته تنفس سختِ عاشق در هجران۴رقص شعلههاجنبش و زندگی تن در آتش عشق۵پوست و حسرت پوستِ تن، شاهد همه آلام و اشتیاقها۶عطشِ بیپایان تشنگی روح در بدن برای وصال۷تن در میدان وصال تجلی تن در لحظه وصل۸خاکستر تنفنا و بازگشت جسم در آتش عشق
بخش ۱: کالبد آتشین
تن من آتش گرفته، شعلهای پنهان،
از عشق تو سوزانم، در هر نفس جان.
هر تار موی تن، جرقهای در باد،
که میرقصد در سوز تو، خاموش نمیشود یاد.
بخش ۲: زخمهای عاشق
زخم بر تن، نقش تو میزند،
با هر درد، عشقت جان میبخشد.
خونم رنگِ شعله، زخمهایم زبانه،
که هر سوختنم، وصل است وانه.
بخش ۳: نفسهای سوخته
نفسهایم سوخته، در فراق تو،
بیتابم، در این دشت سوزانِ بیتو.
تن خسته، نفس در سینه سنگین،
اما عشق همچنان شعلهور، همچون صبحِ روشن.
بخش ۴: رقص شعلهها
شعلهها در تن، رقصی بیقرار،
میرقصند به نامِ تو، در دل این انتظار.
حرکتِ آتشین، جان و تن را میسازد،
تا وصلِ بیپایان را به چشم بیاورد باز.
بخش ۵: پوست و حسرت
پوست من گواهی است بر همه دردها،
که لمس کرد عاشقانه، جان را به پیکرها.
حسرت در هر رشتهاش پیچیده و رفته،
که هر لمس، شعلهای بود که هرگز نرفت.
بخش ۶: عطشِ بیپایان
تن تشنه، روحام در پی وصل،
آتش بر جانم افتاده، بیپروا و بیمحصل.
عطشِ بیپایان، تا لبِ وصال،
تن و جان در آتش، شدهاند همپال.
بخش ۷: تن در میدان وصال
در میدان وصل، تن شعلهور،
رقصان با جان، در آتش بیدرور.
تنِ عاشق، آتشِ جان شده،
با شعلههای وصل، بیانتها شده.
بخش ۸: خاکستر تن
آخرین لحظه، خاکسترِ تن،
میرقصد در باد، آزاد از زمین.
تن رفته به سوی آتش وصال،
بازگشته به خاک، شد نورِ کلّال.
پایان دفتر: تن عاشق
تنِ عاشق، نه فقط جسمِ ساده،
که میدانیست از آتش و آب، باد و خاکِ جانان.
در این میان، تن میسوزد و میدرخشد،
تا که جان به وصالِ دوست برساند.(بهنام محترمی)
#بهنام محترمی دفتر تن عاشق#