روح الهی
دمیدن روح الهی
در خاک تن خاکی، جان را فکند،
آن که جهان را از نورش ببند.
روح الهی در جسم شد دمید،
پیش از این که در خاک گم شود، به دید.
چون خداوندی که هستی بخشد،
در دل هر انسان را عشق بشکند.
آنگاه در خاک و در هوا دمید،
در جان هر بنده، نور خدا خزید.
خالق عظیم، در آن لحظه بدوید،
روح خود را در جانها دمید.
نه از خاک و نه از آب و باد،
که از نور خدا، آن روح آزاد.
در لحظهای که روح در دلها ریخت،
چشمها را به نور خداوندی دوخت.
دمید و در قلب انسان نشست،
در وجودش بهجا گذاشت، درخت.
ای انسان، تو خود حکمت الهی،
در دل تو اسرار خدا نهفته است راهی.
آن که تو را از خاک ساخت و ترا خوند،
در دل تو هم دمید و در جانت فوند.
دمید در تو حقیقتی بینهایت،
چون خورشیدی که سوزانده است آسمانها.
پس خود را بشناس و در این جهان
برگزین راه حقیقت، بهجای فریب و دمان.
#بهنام_محترمی_شعر_روح#
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۴ ساعت 23:55 توسط بهنام محترمی
|