صبح ازل
از صبح ازل گنه رزق آدمیست،
بر دلش بار گناه سنگین و کمیست.
هر که بر گرداب تقدیر افتاد،
در کوچههای غم، گامی به سوی دوزخ برداد.
گنه در جانِ آدم از روز نخست،
جلوهای از رنج و دردِ بیپایان و زشت.
چشمها بسته، دلها پر از آه،
در این دنیا، آدم از گناه خالی نیست، حتی به راحتی.
تو نگو، ای دل که گناهی نمیکنی،
تقدیر تو هم از ازل نوشته، همینی است.
گرچه تو جویی در این راه تا پایان،
اما راهِ گناه همیشه در دستِ دلهای گریان است.
جز روز ازل، هیچ امیدی نماند،
تقدیر انسان همچون سنگِ زخمخوردهای است.
چه کار کردی که به سوی حقیقت رفتی؟
هیچ انسانی در نهایت بیگناه نبوده است.
#بهنام_محترمی#
+ نوشته شده در جمعه هجدهم مهر ۱۴۰۴ ساعت 1:11 توسط بهنام محترمی
|