آل خفته

در دل خاک داغ ایران، در روستاهایی که نامشان بر زبان‌ها کمتر مانده، مردمانی زندگی می‌کردند که خود را آل خفته می‌نامیدند. نه از سر بی‌خبری، بلکه از سر آرامشی ژرف در دل ایمانشان. آنان از پیروان مذهب شیعه اثنی عشری بودند، اما با باوری ویژه؛ باوری که آنان را از هر حکومت و قدرتی جدا می‌کرد. می‌گفتند: تا زمانی که ولی‌عصر، امام دوازدهم، ظهور نکرده است، هیچ حکومتی را به رسمیت نمی‌شناسیم.

زندگی‌شان ساده بود. در مزارع، زمین را شخم می‌زدند، دانه می‌کاشتند و از برکت آن روزگار می‌گذراندند. نه در پی مقام بودند و نه در اندیشه‌ی مال. تنها منتظر بودند... منتظر وعده‌ای که نسل به نسل در گوششان زمزمه می‌شد: او خواهد آمد.

اما سال ۱۳۴۲، سالی بود که آرامش دیرینه‌شان را شکست. با شکل‌گیری سازمان اوقاف و دگرگونی‌های سیاسی ایران، زمین‌های «آل خفته» یکی پس از دیگری از دستشان رفت. آنان که به هیچ حکومت دنیوی تن نمی‌دادند، حال بی‌زمین و بی‌پناه شدند. با پیروزی انقلاب و برپایی جمهوری اسلامی، وضع برایشان سخت‌تر گشت. حکومت تازه، خود را وارث امامیه می‌دانست، اما «آل خفته» تنها امامت حضرت ولی‌عصر (عج) را باور داشتند و نه هیچ کس دیگر را.

سال‌ها گذشت. فرزندانشان کمتر شدند، روستاهایشان خالی، و صدای اذانِ مؤمنانه‌شان در گوشه‌های خاموشی گم شد. حکومت آنان را منزوی می‌دانست و قدرت‌های بیرونی، چون انگلستان و پیروان امامیه‌ی اسماعیلی – که امامشان اکنون آغاخان چهل‌ودوم بود – آنان را مخالفان خود می‌پنداشتند.

اما آل خفته همچنان در سایه ماندند، با دل‌هایی روشن و ایمانی که با هیچ قدرتی معامله نمی‌شد. می‌گفتند:
دنیا می‌گذرد، اما وعده خدا هرگز.

و در دل شب‌های سرد، هنوز پیرمردی در میانشان، دست بر سینه می‌گذارد، رو به آسمان می‌کند و نجوا می‌خواند:
السلام علیک یا بقیةالله... ما هنوز بیداریم

حفیظ‌الله

شب است و ستاره‌ها
بر خاکِ خاموشِ دلمان می‌گریند...
سال‌ ها ست که باران نیامده
و چشمه‌های امید،
در کویر صبر خشکیده‌اند.

ای نگاهِ سبزِ و عده‌های خدا!
حفیظ‌الله! ما کی می‌آیی؟
باغ بی‌ تو جوانه نمی‌زند،
و دل بی‌ تو،
بهار را فراموش کرده است.

نخل‌ ها خمیده‌ اند از دلتنگی،
کودکان در کوچه‌ های خاکی
نامت را بازی می‌کنند،
اما صدایت نمی‌رسد...

زمین پر از فریاد است
و آسمان ، خامو ش‌تر از همیشه.
حفیظ‌ الله!
ما هنوز ایستاده‌ایم،
بر بامِ انتظار،
با دستانی خالی
و چشمانی که تنها تو را می‌جویند.

#محمد آل افته#
افته در گویش بختیاری یعنی آل خفته که امام دوازده ولی‌عصر بر نخیزده،واعلان،حکومت،نکرده،است#