بتی دختری که در خانواده ای ایرانی فرانسوی به دنیا آمده بود و پدر آن عمله ونوکر فرانسه بود و برای نیاز به گفتگو با سفارت فرانسه بتی را جهت یادگیری زبان و فرهنگ فرانسه به سفارت می‌فرستاد ودر زمان مراجعت با افسران فرانسوی بتی مسئول ترجمه گفتگوهای پدر وآنها بود بتی کم کم در آغوش فرانسوی ها پرورش یافت وقد کشید و همانطور که پدرش توسط سفارت در پهلوی اول به یکی از علما تبدیل شده بود ودم دستگاهی برای خود درست کرده ولتی خزاولاتی که فرانسوی ها برای پدر او می‌فرستادند را ترجمه میکرد و به دست پدر می شوند تا همون روز خوراک فکری شاگردان ودروس روزانه را به شاگردانش منتقل نماید بتی هم پشت پرده اتاق شاگردان را نظاره میکرد وسوالات و رفتار آنها را در بغل فرانک افسر سفارت فرانسه لخت مادر زاد بازگو میکرد فرانک که در فرانسه پرورش یافته بود و به تمام نقاط حساس زنان آشنا بود چنان دو خمین از بتی گرفته بود که بتی هر روز مشتاق به همچین وصلی بود طوری که فرانک دیگر از پا در آمده بود و به بتی می‌گفت هر سه روز یکبار به پیش من بیا ولی بتی مشتاق به دیدن فرانک بود ودر زمان رویا رویی فرانک سر به روی سینه های بتی می‌گذاشت وبا دستهایش....مالش میداد وقتی بتی ارتش بیشتر میشد سخنان جالبی از پشت پرده محل حضور پدروشاگردانش می‌گفت وفرانک مجبور بود بیشتر ور برود