دهه‌ی شصتی‌ام، با دلِ پرغصه و شور
دیده‌ام دردِ وطن را، شبِ تار و عبور

با صدای نوار و غمِ جنگ و سکوت
دل سپردم به عشق، بی‌صدا و بی‌هبوط

تو ولی دختری از دلِ دهه‌ی هشتاد
با نگاهی که ببخشد دلِ مردی آزاد

با لبخندِ پر از رنگ و صدای ترانه
آمدی تا بباری بر دلم عاشقانه

من پر از خاطره‌ام، از زمستان قدیم
تو پر از نغمه‌ای، از بهارانِ نسیم

من به سازِ دلِ تو گوش جان می‌دهم
با تو هر لحظه را عاشقانه می‌رهم

تو جوانی و من، با گذشته عجین
لیک دل‌ها به هم‌اند، بی‌نیاز از زمین

نسل ما، نسل شما، گرچه دورند ز هم
دل اگر عاشق است، می‌رسد هر دو دم

پس بمان، ای نفسِ تازه‌ی شب‌های من
باش در شعر و دلم، مثل رویای وطن

#بهنام_محترمی#وبلاگ_پیشخوان_۱۰۶۷#